حدیث روز
با ارزش‏ترين اعمال شيعيان ما انتـظار فـرج است.

جمعه, ۱۶ خرداد , ۱۴۰۴ Friday, 6 June , 2025 ساعت تعداد کل نوشته ها : 135×
  • شهید علی اصغر اسدی
    بازدید 81
    4

    شهید علی اصغر اسدی شهید علی اصغر اسدی، فرزند غلامحسین، در تاریخ 20 بهمن 1349 در خانوک چشم به جهان گشود. او چهارمین فرزند خانواده بود و در سن دو سالگی مادر خود را از دست داد. این کودک یتیم، زندگی پرچالشی را تجربه کرد، اما با روحیه‌ای قوی مسیر خود را به سوی ایثار […]

    شهید علی اصغر اسدی

    شهید علی اصغر اسدی، فرزند غلامحسین، در تاریخ 20 بهمن 1349 در خانوک چشم به جهان گشود. او چهارمین فرزند خانواده بود و در سن دو سالگی مادر خود را از دست داد. این کودک یتیم، زندگی پرچالشی را تجربه کرد، اما با روحیه‌ای قوی مسیر خود را به سوی ایثار و شهادت پیمود.

    دوران کودکی و تحصیلات

    علی اصغر دوران ابتدایی را در دبستان “علوی” خانوک آغاز کرد، اما پس از پایان کلاس سوم دبستان، به دلیل شرایط سخت زندگی مجبور به ترک تحصیل شد و به کشاورزی مشغول گشت. مدتی نیز به‌عنوان شاگرد راننده ماشین سنگین کار کرد و بعدها برای کار به کرمان رفت. در کرمان نزد خواهرش زندگی می‌کرد و در یک مغازه ساندویچی مشغول به کار شد.

    ورود به جبهه‌های جنگ

    علی اصغر که عاشق جهاد و شهادت بود، با وجود مخالفت‌های اولیه مسئولان اعزام نیرو به دلیل سن کم، با تغییر تاریخ تولد در شناسنامه و اصرار فراوان توانست مجوز اعزام به جبهه را بگیرد. پس از گذراندن دوره آموزشی 45 روزه در پادگان شهید “بهشتی” کرمان، از طریق بسیج شهرستان زرند به جبهه اعزام شد.

    حضور در عملیات کربلای 10

    علی اصغر چندین بار به جبهه اعزام شد و در نهایت در عملیات کربلای 10 در منطقه بانه به شهادت رسید. او در تاریخ 5 اردیبهشت 1366، در سن 16 سالگی، جان خود را در راه وطن تقدیم کرد و به برادر شهیدش، محمد اسدی، که در عملیات والفجر 4 به شهادت رسیده بود، پیوست. پیکر مطهر این شهید والامقام در گلزار شهدای خانوک آرام گرفت.

    خاطراتی از شهید علی اصغر اسدی

    اسلحه به زمین افتاده برادر

    علی اصغر در تلاش‌های اولیه برای اعزام به جبهه با مخالفت مسئولان مواجه شد. اما روحیه استوار و عزم راسخ او باعث شد حتی تاریخ تولد خود را تغییر دهد تا مجوز اعزام را بگیرد. یکی از خاطرات جالب او مربوط به اصرارش به مسئول بسیج، شهید “مغفوری”، بود که با گریه و التماس از او خواست اجازه دهد به جبهه برود. علی اصغر با سخنانی تأثیرگذار گفت: “من می‌خواهم اسلحه به زمین افتاده برادرم را بردارم.” این جمله نهایت عشق و ایمان او به هدف والای شهادت را نشان می‌دهد.

    پاهای آبله‌زده و اراده‌ای محکم

    در دوره آموزشی، پاهای علی اصغر بر اثر کار سخت و تمرین‌های نظامی آبله زد. اما این شرایط سخت هیچ‌گاه او را از هدفش بازنداشت. زمانی که خواهرش برای بازگرداندن او به خانه تلاش کرد، علی اصغر با پاهای زخمی بالا و پایین پرید و با لبخند گفت: “من مشکلی ندارم و حالم خوب است.”


    روحشان شاد و یادشان جاودان باد.

     

    ثبت دیدگاه

    • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
    • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
    • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

    شـماره تمـاس 09396135787
    پسـت الـکترونیـکی nmakhanook.ir@gmail.com
    آدرس پسـتی خانوک.قبور مطهر شهدای گمنام